هیئت حسینی عزاداران محله بزرگ پشت بازار شهرستان خرم آباد

هیئت حسینی عزاداران محله بزرگ پشت بازار

هیئت حسینی عزاداران محله بزرگ پشت بازار شهرستان خرم آباد

هیئت حسینی عزاداران محله بزرگ پشت بازار

مشخصات بلاگ

به رسانه هیئت بزرگ محله پشت بازار خوش آمدید

داستانهای لهوف

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ق.ظ

 گریه شدید پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم .....

  امّ الفضل میگوید: روزی به محضر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمدم، حسین علیه السّلام در آغوشم بود، او را بر دامن رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم نهادم، در این میان که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم او را میبوسید، او ادرار کرد، قطرهای از ادرارش به لباس رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم رسید، من (از روی ناراحتی) حسین علیه السّلام را وشگون گرفتم گریه کرد، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در حال خشم به من فرمود:

مهلا یا امّ الفضل! فهذا ثوبی یغسل، و قد اوجعت ابنی 

، ای امّ الفضل! آرام باش، این لباس من قابل شستشو است، تو پسرم را

غمنامه کربلا، ص: 41

آزردی! (1) برخاستم و رفتم آب آوردم تا لباس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم را بشویم، وقتی به محضرش رسیدم دیدم گریه میکند، گفتم: «ای رسول خدا! چرا گریه میکنی؟» فرمود: «جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که امّتم این پسرم را میکشند، خداوند شفاعت مرا در روز قیامت به آنها نایل نکند.»


 

نظرات  (۲)

عالی بود ممنون خواهشا ازاین داستان ها دوباره بذارید

با سلام .  لطف بفرما هر مطلبی که می نویسی منبع  مطلب رو ذکر بفرما

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی